اینکه گاهی سیگار می گیرد در دست
یعنی هنوز هم نشانی از تو در خاطرش هست
پر رنگ ترین خیالت را به غلیظ ترین پک سیگار می سپارم
این بدرقه ی خاطرات توست
یادم تو را فراموش … نه نمی کند…
اشک های من
پشت سر تمام خاطراتت
بازنده من…
بقال گفت سیگار گران شده ، ترک نمیکنی ؟
با خودم گفتم کاش بدانی چقدر گران تمام شد تا سیگاری شدم …
سیگار نمی کشم
نه اینکه نکشیده ام
آخرین بار که روبه رویم چشم هایش را بست
آخرین نخ را کشیدم
بعد ترک کردم
او را
خاطراتش را
و سیگار را …
تمام آنچه را که آرامم می کرد