یه وقتایی باید رفت اونم با پای خودت ... باید جاتو توی زندگی خیلیا خالی کنی ... درسته توی شلوغیاشون متوجه نمیشن که چی شده ، ولی بدون یه روزی … یه جایی … بدجور یادت میوفتن که دیگه دیر شده …
اینجا من هستم ! نیمکتی چوبی و چتری که بسته است ! دلم تنگ نیست منتظر بارانم که قطره هایش بهانه ای باشد برای نمناک بودن لحظه هایم و اثبات بی گناهی چشمانم …