یکى از فانتزیام اینه که
برم سر کلاس هندسه
بگم: سر زنگ هندسه میگم این درسا بسه
کاشکى این زنگ بخوره دل به دلدار برسه
بعد استاد از کلاس حذفم کنه
همین که دارم از کلاس میرم تو افق محو شم بگم:
خوب دست منو خوندى منو بدجورى سوزوند
ى منو مثه یه برده کجا ها که نکشوندى