تو ایستگاه اتوبوس بودم کنار یه دختره
بهش گفتم ببخشید خانوم
گفت : درد و ببخشید زهر مار و ببخشید
آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه
منم هیچی نگفتم وقتی بلند شد بره با مغز اومد تو زمین
خدا شاهده می خواستم بگم بند کفشت بازه
پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت 04:16