داییم سرما خورده بود پتو انداخته بود رو سرش
خالم بهش میگه : داداش تو اگه دختر میشدی میترشیدی هااا !
داییم هم گفت نترس مامان منم عین شماها قالب میکرد به یه نفر ! اون کارشو خوب بلده !
بابام و شوهر خالم تا دو ساعت داشتن هلیکوپتری میزدن !
دوست بابام اومده خونمون ، از بابام سوال میکنه : شما چند تا بچه دارین ؟
بابام : یکی !
دوست بابام : یکی که نشسته اینجا ، پس اونی که تو اتاق نشسته چی ؟
بابام : اونو میگی ؟ دکور خونست ، وقتی کامپیوتر رو که خریدیم تو کارتونش بود ، اشانتیونه کامپیوتره !
فقط وقتهایی که اینترنت قطع میشه میره بیرون یه دوری میزنه …
مامان بابام تو آشپزخونه دربارم پچ پچ میکردن منم فال گوش واساده بودم
بابام گفت این پسره لامصـب مشکوک شده خیلی بیرون میره
دیر خونه میاد، فک میکنی میره دنبال دخترای مردم ؟
مامانم میگه : خیالت راحت نه قیافه داره نه پول کی ازین خوشش میاد
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم اومد ساعت 2 نصفه شب پتو انداخت روم بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت
بعد موقع رفتن پامو لگد کرد، داد زدم و گفتم : اهههههههههههه پام داغون شد
جواب داد: خاک تو سرت کنن آخه اینجا جای خوابه؟
تلفنی که پیغام گیر داشته باشه چقدر بده !
از روزی که خریدیم وقتی خونه نیسیم اقوام زنگ میزنن
یکیشون شعر میخونه ، یکی صدای حیوون از خودش در میاره ، یکیشون مسخره بازی در میاره …
آرزوی شنیدن یک پیام درست و داشتن فک و فامیل مناسب تو دلمون موند !