تو ایستگاه اتوبوس بودم کنار یه دختره
بهش گفتم ببخشید خانوم
گفت : درد و ببخشید زهر مار و ببخشید
آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه
منم هیچی نگفتم وقتی بلند شد بره با مغز اومد تو زمین
خدا شاهده می خواستم بگم بند کفشت بازه
مامان اجازه هست ابروهامو بردارم؟
نه...................
مامان اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟
نه..................
مامان اجازه هست تونیک صورتی بپوشم؟
نه.................
مامان اجازه هست مثل باربی آرایش کنم؟
نه................
مامان یعنی چی که همش نه...من 18سالمه
مامان:ااااه جمشید خفه میشی یا خفت کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!