گریه کردن و خرد شدن کافی نیست
در جواب رفتن تو باید مرد
رفته اند !
نیستند
دلم ، صبر و قرارم ، دستانت ، نگاهت ، هوش از سرم
بیاورشان
دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ
می گویند آب نطلبیده مُـــــراد است
هر چه بالا پایین می کنم نمی فهمم
اینـــ چشمانم پس کـــِـــی مراد می گیرند ؟
جای تو خالــــیــسـت
خالی تر از سفره ی دل کودکی که تازه متولد شده است