دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
دلم از خرمن غم خوشه خواهد
برای یک سفر دل توشه خواهد
دل بیچاره ام در هر دو دنیا
طواف کعبه ی شش گوشه خواهد
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
خود را چو ز نسل نور می نامیدند
رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند زآن که در اوج عطش
آن حادثه را به شوق آشامیدند
دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله
چون زمین هم می کند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود
صحنه جنگیدن عباس اکران می شود