سوار تاکسی بودم ، دیدم یه دختر خوشگل و سنگین جلو نشسته پیاده شد ، دست کرد تو کیفش ، گفتم مهمون ما باش خانوم خوشگله دیدم از تو کیفش یه قبض در آورد داد به راننده گفت : ” این قبض و بگیر، بابا , وقت برگشتن برو عکسهای منم از آتلیه بگیر ” هی سرخ و سفید می شدم ، خواستم جمعش کنم، گفتم : ” دخترتون هستن ، ماشالا چقد حالت چشما و فرم صورتشون شبیه شما بود ” راننده گفت ” بیخود شیرین زبونی نکن ، الان مهمون کردنو بهت نشون میدم…!!!
همیشه آرزوم این بود مخاطب خاصم بهم خیانت کنه
و عکساشو بندازم تو شومینه بسوزه ولی خوب اولا که عکساشو ندارم
دوما من اصلا مخاطب خاص ندارم و سوما هم بین خودمون بمونه ، شومینه هم نداریم !
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ما ایرانیا رو می آفرید دکمه Caps Lock رو فشار داده بود...
حیف نون اسهال داشت خجالت میکشید به دکتر بگه
گفت آقای دکتر آبریزش دارم !
دکتر گفت : بینی ؟
حیف نون : نه قینی !