چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟
پیله ات را بگشا تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی
نـتــرس از هجــوم حـضـــورم
چــــیزی جــز تَـنهــایـے مُـطلـَــق با من نیـــست
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه “تنهایی” ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد
سرد است
نیمکتی تنها در پارک نشسته است
من تنها بر نیمکت و تو تنها در من
می بینی ؟ چه در همیم و تنها ؟
رو پاکت سیگار نوشته بود
سیگار برای شما واطرافیانتان زیان آور است
تو دلم گفتم : تو یه نفر اطراف من پیدا کن
قول میدم به خاطر اونم که شده سیگارو ترک کنم