اینجا جائیست که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل گرفته ای
به جای همدردی ، برایت پول خرد می اندازند
عادت ندارم درد دلم رابه کسی بگویم
پس خاکش می کنم زیرچهره ی خندانم تاهمه فکرکنند نه دردی دارم نه قلبی
برف می بارد ، به آخر خیابان رسیده ام
پشت سرم را نگاه می کنم و رد پای تنهایی ام را می ببینم
که از دور دست ها شروع شده است
آدمهای خوب از یاد نمیرن ، از دل نمیرن ، از ذهن نمیرن !
ولی زودتر از اینکه فکرش رو بکنی از پیشت میرن !