تـو چـه مـی فـهـمـی از روزگـارم
از دلـتـنـگـی ام
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم
خـوابـت را بـبـیـنـم
مـی فـهـمـی ؟
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
و خاطره ای که درد شود
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود
تا هر وقت از سر دلتنگی به رویش دست می کشیدم
تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی