دست خالی که نمیشود به پیشواز خاطره رفت
من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه میافتم
دلم که گرفته باشد باصدای
دستفروش دوره گرد هم گریه می کنم
چه رسد به مرور خاطرات باهم بودنمان
هیس
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم