روزی می رسد که با لبخند تو بیدار می شوم
این روز هر زمان که می خواهد باشد
فقط باشد …
و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری
که آدم نه خودش میداند دردش چیست
و نه هیچ کس دیگر
فقط میداند که هرچه هوا سردتر می شود
دلش آغوش گرم می خواهد
زمستان است و هوا پر شده
از دوستت دارم هایی که به بادها سپرده ام
کاش پنجره ات باز باشد