اون موقع ها مچ دستمون رو گاز می گرفتیمبعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیممامانمونم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده و مام ذوق مرگ می شدیم