دوام نمی آورم سرمای زمستان امسال را
بایدکوچ کنم به قشلاق آغوشت
ماه من
نماز آیات می خوانم ، وقتی گرفته ای !
این بار می خواهم صدایت را ضبط کنم
دور که می شوی دلم برای خنده هایت تنگ می شود
دست ھایم را دایرہ وار دور دلت حلقہ میکنم
مبادا فکرکنی داستان اسارت است
این حکایت رابہ زیادخواستنت تعبیرکن
بازم فروختمت
ناراحت نشو
هرکی ازیه راهی پول درمیاره
منم ازگل فروشی