زندگی خطرناکی دارم
بی شب بخیر می خوابم
و بی صبح بخیر بر می خیزم
دیگر تنها صدایی که در تنهایی هایم به گوش می رسد
صدای هق هق گریه هایم است
طاقت شنیدش را داری؟
چه حق انتخاب قشنگی برایم گذاشتی
یا برو یا نمان
سر این دو راهی کدام را انتخاب کنم؟
نگران نباش
حال دلم خوب است
آرام گوشه ای نشسته و رویاهایش را به خاک می سپارد