پر رنگ ترین خیالت را به غلیظ ترین پک سیگار می سپارم
این بدرقه ی خاطرات توست
یادم تو را فراموش … نه نمی کند…
اشک های من
پشت سر تمام خاطراتت
بازنده من…
سیگار نمی کشم
نه اینکه نکشیده ام
آخرین بار که روبه رویم چشم هایش را بست
آخرین نخ را کشیدم
بعد ترک کردم
او را
خاطراتش را
و سیگار را …
تمام آنچه را که آرامم می کرد
هر از گاهی واسه آروم شدن باید بغض کرد ، یه گوشه نشست و بلند بلند سیگار کشید !!!
سیگار و حسرت و آه را با هم می کشم