سرد است
نیمکتی تنها در پارک نشسته است
من تنها بر نیمکت و تو تنها در من
می بینی ؟ چه در همیم و تنها ؟
در تنهایی خود فرو می روم
غرق می شوم
نجات غریق تنهاییِ من تو هستی
کمـــک
عشــــقتــــــــ شوخــــی زیباییــــــــــ بود که با قلــــــب من کردی
زیبــا بـــــود …امّا…شوخیـــــــــ بــــود
حالا . . .
تو بی تقصیریـــــــ !
تمام این تنهایی تاوان اشتباه خود من است
خسته ام
اما تحمل می کنم
خدایا روزگارت با من و احساسم بد تا کرد